سلام دوستان عزیز.ما شنبه ۴ سپتامبر به اتفاق دو تا از دوستای خوبمون بعد از ۳۰ ساعت پرواز ساعت ۱۰:۳۰ شب رسیدیم ونکوور.در حال حاضر خونه یکی از بستگانمون در ریچموند هستیم.چون شنبه شب رسیده بودیم صبح یکشنبه بعد از یه خواب کامل بیدار شدیم و به اصطلاح دوستان جت لق نشدیم.

یکشنبه به اتفاق اونا و دوستانشون ناهار رفتیم پیک نیک در white rock رفتیم.به تفریگاه ساحلی خیلی اروم و دنج.جای همه دوستان خالی.هوا یکم خنک بود و افتاب خیلی کم جونی در اسمون بود.وقتی از خونه میرفتیم بیرون ۲ تا ژاکت هم احتیاطا برداشتیم که لازم شد.

بارهای فریت مونو ما سه شنبه تحویل دادیم و ازشون خواستیم جمعه بفرستن .با توجه به تعطیلات رسمی(دوشنبه روز کارگره) احتمالا سه شنبه باید بریم سراغش.روزای اخر قبل از پرواز خیلی سریع می گذره.مثل چشم بهم زدن و خداحافظی از عزیزان خیلی سخته.

در مورد پرواز بهتون بگم پرواز ما لوفت هانزا بود و ۳:۱۰ صبح از فرودگاه امام بلند شد.ساعت ۶ صبح به وقت فرانکفورت(حدودا ۸:۳۰ صبح به وقت تهران)رسیدیم فرانکفورت.از هواپیما که پیاده شدیم تابلوهای connection flights رو دنبال کردیم.مشخص بود پرواز بعدی از گیت G باید باشه اما چون حدود ۴ ساعت توقف در فرانکفورت داشتیم هنوز شماره گیت روی تابلو نیومده بود.ما هم با خیال راحت رفتیم تو free shop دور زدیم و نزدیک ۸:۳۰-۹ رو تابلو شماره گیتمون هم مشخص شد.چون پروازمون متصل بود بارها مستقیم به مونترال می رفت.بارهای همراهمون که تحویل بار ندادیم و مربوط به داخل کابین بود دو تا چمدون داخل کابین ۸ کیلویی یه کوله پشتی و یه کیف لپ تاپ بود.به چرخ دستی برداشتیم که بارهامونو توش گذاشتیم و حدود ۹ صبح دم  گیت بودیم و پرواز بعدی هم به موقع بود.جالب اینجا بود اکثر افراد در صف لباس گرم و پلار و ژاکت داشتن و ما همچنان تابستونی لباس پوشیده بودیم.داخل هواپیمای ایر کانادا که شدیم کاملا خنک بود.یواش یواش احساس سرما کردیم ولی با پتوهای داخل هواپیما خودمونو گرم کردیم.پرواز حدودا ۷:۳۰ ساعت طول کشید و ما ۱۲ ظهر شنبه به وقت مونترال رسیدیم .قبل از رسیدن به همه مسافرا فرمی دادن که توش باید مشخصات مسافرین و شماره پروازو باید می نوشتیم.یه روی فرم انگلیسی و پشتش فرانسه بود.ما سمت انگلیسی رو پر کردیم مثلا یه چک لیست بود که در مورد همراه داشتن/نداشتن اسلحه و داشتن یا نداشتن بارهایی که بعد از مسافر می رسه داشتن یا نداشتن مواد غذایی مثل اجیل و ... و داشتن یا نداشتن پول بالای ۱۰۰۰۰ دلار به ازای هر نفر سوال شده بود که ما سه تا از این سوالا رو مثبت و بقیه رو منفی جواب دادیم.موقع ورود به فرودگاه مونترال سکوت عجیب و ارامشی در این فرودگاه بود که برای ما و دوستانمون خیلی جالب بود.با همه مسافرا توی صف ایستادیم و نوبتمون که شد فرم و پاسپورتها رو به افیسر دادیم.  فرم رو نگاه کرد و ما بهش گفتیم که new immigrant هستیم.اونم تبریک گفت و یه جاهایی از فرم رو با کلمه مهاجر پر کرد .بعد ازمون در مورد سوالایی که مثبت جوای داده بودیم و میزان پولمون پرسید(ولی ازمون نخواست که ببینه یا بشمره) که دقیقا جواب دادیم و در عرض ۲-۳ دقیقه کارمون تموم شد و ما رو به دفتر مهاجرت که در جند قدمی پشت افیسر بود راهنمایی کرد.ما و دوستانمون در سالن خالی وارد شدیم و در عرض چند دقیقه سالن پر ادم شد.شماره های ما و دوستامون پشت هم بود و ۲ تا افیسر مختلف ما رو صدا کردن.افیسر ما خیلی مهربون بود ادرس کبک از ما خواست ما ادرس یکی از دوستای خوبمونو تو مونترال دادیم(اون یکی افیسره از دوستامون ادرس دوستشونو قبول نکرد و گفت خوتون باید ادرس ثابت داشته باشید).اون قبول کرد و لیست وسایل فریت و وسایلی که بعدا می رسه رو خواست که بهش  نشون دادیم و یه فرم بهمون داد که باید لیست وسایل رو داخلش می نوشتیم به همراه تعداد و ارزش تقریبیش.این کارو هم کردیم و فرمو بهش تحویل دادیم.ازمون فرمهای یلندینگ خواست نشون دادیم و قسمتیشو امضا کردیم و یکی یه نسخه رو تحویل گرفتییم این مرحله هم سریع انجام شد و ما به دفتر کبکب که دیوار به دیوار اونجا بود راهنمایی شدیم.یه خانم مسن مهربون ازمون در مورد زبان فرانسه یا انگلیسی صحبت کردن پرسید که ما گفتیم با هر دو می تونیم. اونم افرانسه صحبت کرد و خوشامد فت.ادرس دوستمونو از مون گرفت و یه سری کناب و جزوه و نقشه داد و وقت ملاقات با دفتر مهاجرت برامون گذاشت و برامون ارزوی موفقیت کرد.جالبه فکر می کرد ما اسپانیایی هستیم.

بچه ها ما باید بریم صبحانه .بقیه رو در فرصتی مجدد می نویسم.